سبوی -آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد حالیا فکر سبوی کن که پر ز باده کنی

سبوی -آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد حالیا فکر سبوی کن که پر ز باده کنی

آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبوی کن که پر ز باده کنی

آخرین مطالب

۷ مطلب با موضوع «شهریار» ثبت شده است

۱۸
بهمن

ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی

خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی

از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم

کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی

۱۵
دی

با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد

با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است

من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

۰۹
آذر

روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم

من اَن کفن به تن ز برای وطن کنم

سبز و سفید و سرخ نکوتر بود کفن

تا من برای خاطر میهن به تن کنم

۱۸
آبان

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

۱۶
ارديبهشت

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران


رفتم از کوی تو...

۱۷
فروردين

حیدربابا چو کبکِ تو پَرّد ز روی خاک‬

‫حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا‬

خرگوشِ زیر بوته گُریزد هراسناک‬

‫کوْل دیبینن دوْشان قالخوب قاچاندا‬

۱۴
فروردين

حیدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان‬

‫حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا‬

‫سیلابهای تُند و خروشان شود روان‬

سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا‬